الهه ی الهام
انجمن ادبی

«نشانی»

 کرایه ی تاکسی فرودگاه را پرداخت و برای راننده دست و سرتکان داد و کوله اش را به شانه اش انداخت. سال ها بود که حرکت دست و سر به جای حرف زدن جزو زبان رضا و وسیله ی ارتباطی او با دیگران شده بود.  آمده بود تا از میان هزاران هزار مرده که خاموش و ساکت زیر خروارها سنگ و خاک آرمیده بودند سراغی از گذشته اش بگیرد و به زندگی اش باز گردد.بیست و پنج سال پیش،آخرین جایی که برای خداحافظی به آن سر زده بود،همین آرامگاه خانوادگی شان بود و حالا اولین جایی بود که بعد از آن همه سال برای سلامی دوباره به آنجا برگشته بود.فکر کرده بود شاید تنها جایی که ممکن است سر نخی از کلاف سردر گم زندگی اش را به دستش بدهد،آرامگاه ابدی خانواده ی «یراقچی»باشد.



ادامه مطلب ...
یک شنبه 15 ارديبهشت 1392برچسب:نشانی,داستان,الهه ی الهام,حسن سلمانی, :: 14:35 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان